یکی میگفت :وقتی یه آدم جدید میبینم و رابطه جدیدی از ذهنم عبور میکنه به این فکر میکنم که من دیگه اصلا توانشو ندارم با یکی برم بشینم کافه، سینما برم، پارک برم، پیادهروی کنم، عقایدمو بهش بگم، عقاید مزخرفشو گوش کنم و تهش ...این گَندیه که آدم قبلی تو
زندگیت زده و به این راحتیا درست بشو نیست ...پیر می شوی ، زیبا و دلبر با گیسوان سپید ... یک غروب جمعه که دلت گرفته ، برای نوه ات داستان دیوانگی های مرا تعریف می کنی ، نوه ات باور نخواهد کرد و فکر می کند تو فقط داری برایش قصه تعریف می کنی . دلت می شکند ، به من فکر می کنی ، صورتم یادت نمی آید ، حرفهایم ، صدایم . فقط به یاد می اوری که روزی ، جایی مردی را نخواستی که دنیا را بی تو نمی خواست ..... هی.......
ما را در سایت هی.... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : manoookhoda بازدید : 75 تاريخ : دوشنبه 17 بهمن 1401 ساعت: 16:47